شب زنده داری با ایلناز
یلناز پریشب برای اولین بار شب خونمون موند... قرار بود تا صبح با بچش ( خاله مهندس ) بازی کنه... بعدشم نوبت من شد ..داشتم با کامپیوتر کار میکردم که ایلناز با قیافه ای حق به جانب و با پستونک در دهنش بهم گفت : یا برو بخواب یا با من بازی کن !!!!! حق نداری با کامپیوتر کار کنی !! ...